ماجرای اسم
سلام آقانیکان
ازبعد ازدواجمون بابایی همش میگفت من دختر دار میشم واسمشم حتما بهار میذارم.منم اوایل مخالف بودم ولی بعد نقشه پلید کشیدم که اگه پسر بودی اسمشو من میذارم.
گذشت وگذشت تا اینکه شما به وجود اومدی و بابایی هر روز نازت میدادو میگفت بهارم دخترم از خواب برخیز.منم چون دیدم زمان تولدت تو بهار هست بیشتر خوشم اومد.شدوشد تا اینکه شما پسمل شدی وحالا نوبت شعر خونی من شد.
پرتو نیکان نگیرد هرکه بنیادش کج است
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی