تعطیلات

قشنگم روزهایی که پشت سر گذشت تعطیلات عید فطر بود.روزهای بسیار شلوغ برای شهر وا ستان ما.اگه بگم حتی از تعطیلات عید نوروز هم شلوغ تر بود دروغ نگفتم.طبق روال گذشته، ما همیشه میزبان مهمانان عزیز،البته بیشتر پدربزرگ ها ومادربزرگها،خودمون هم جلوتر از بقیه میرفتیم خونشون.

واما این روزهای شما؛روز عید فطر شما جشن دندونی دعوت بودی،دندونی امیرحسین کپل ،پسر دختردایی بابامهدی.جشنش تو تالارپدربزرگش بود ویه مهمونی خودمونی،اون روز شما پسر بسیار خوبی بودی واصلا اذیت نکردی.فقط یه بادکنک بود که هر وقت چشمت به اون میوفتاد از خود بیخود میشدی جیغ وداد که برام بیارینش.نمیدونم چرانمیترکید.

روز بعد به اتفاق خونواده مامانی راهی ییلاقات رودسر شدیم.چه هوایی وچه مناظری.پایین داشتیم از گرما میپختیم وقتی رسیدیم بالای کوه از بس بارون بود نتونستیم  اتراق کنیم وتغییرمکان دادیم.خیلی خوش گذشت وشما اونروز کمی لجباز بودی ومن اونجا فهمیدم شما همزمان داری دو عدد دندون در میاری.بالاکنار دو دندون جلویی.

روز بعد خونه مادر جون وشبش پاگشای زن عمو الهه خونه دایی بابامهدی

واما امروز که رفتیم دریاوشما یکی از اولین ها رو تجربه کردی،اب بازی،خیلی بهت خوش گذشت،گرچه کمی از آّب میترسیدی ولی کلی شن بازی کردی ویه توپ پلاستیکی همراه لحظه های خوشت بود وازش جدانمیشدی حتی تو آب.

روزهای  خوبی بود ومن از خدا بابت این همه خوبی ونعمت وسلامت سپاس گزارم.پسرم ما خونواده های خوبی داریم،خیلی باهم خوشیم و به هم علاقه مند.خدا همیشه پشت وپناه خوشبختیمون باشه الهی.

عشق قشنگ زندگی من دوستت دارم وهر روز به وسعت دریای عشقم افزوده میشه.عاشقانه عاشقتم.

اگه دوست دارین تصویری همراه لحظه هام باشین بفرمایین ادامه مطلب

امان از دست این بادکنک مزاحم.

ذوق کردمااااا

سلام دریا من اومدم

اینجاکمی ترسیدم

اینم هنر مامانم که الان میشینم فکر میکنم بعد nباید i میذاشت مامان باسوادم.

اینم یار جدانشدنی پسرم

ای دستم کفیس شده ها

واینم اختتامیه.دریا ممنونم که اجازه دادی ازت لذت ببرم.