نیکان جونمنیکان جونم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره
قصه شیرین زندگی ماقصه شیرین زندگی ما، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

پسرم همه هستی ام

وخدا بزرگ است

1393/5/23 0:42
نویسنده : مامان نیکان
68 بازدید
اشتراک گذاری
پسرم

بچه که بودم هر وقت به مشکلی بر میخوردم یا زمان امتحانهای ثلث میشد به نزد مادرم میرفتم واز او میخواستم ذکری،دعایی بگوید تا قلب پر از آشوبم آرام گیرد؛مادر مهربانم هم همیشه میگفت در شروع امتحانت بگو توکل برخدا توسل بر دوازده امام وچهارده معصوم.باگفتن این جمله آؤامش عمبقی به من دست میدادوهمیشه سربلند میشدم.

بزرگتر شدم ومشکلات نیز بامن بزرگتر،باز نزد ومادر وتقاضای یک دعا وهمیشه میگویدخدا بزرگ است.

بارها بزرگی خدارا در زندگی باچشمان کوچکم دیده ام.اما ...

چند روز گذشته مسئله ای اتفاق افتاد که اگر توجه او به ما نبود اکنون در برزخی از مشکلات دست وپنجه نرم میکردیم.خدای ما بزرگ بود که دلش نخواست چند سالی را با یک تصمیم نابجا در رنج وپشیمانی به سر بریم.

پسرم

هیچگاه این جمله را فراموش نکن که خدا آنقدر که ما را دوست دارد ما او را نداریم،دوستمان داشت که دستمان را بر لبه پرتگاه زندگی گرفت.

تو هم این نصیحت مادرانه را که مادرم به من گفت هیچگاه از یاد نبر که

خدا واقعا بزرگ است

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)