شبهای بیقراری
پسرم
این شبها خیلی بد شدی.اصلا درست نمیخوابی ودایم در حال گریه هستی.با هر تکونت بهونه شیر میگیری ودیگه پستونکم قبول نداری.دیشب از اون شبهای بیقراریت بود،نمیدونم گشنه ات میشه یا الکی لجی.
دیگه توان برام نمونده.تا صبح بیدارم ودر حال جابه جا کردنت وشیر دادنت.تورو خدا یه کم غذا بخور که شبها سیر باشی.باید با هزار جور کلکیه کم بهت غذا بدم.صبحونه که اصلا نمیخوری.ناهار د حد سه تا چهار قاشق نوک قاشق مرباخوری وشامم همینطور.فقط هندوانه وبستنی می خوری وچیزی که بهت ربطی نداره.
خیلی خسته ام.تورو خدا روشت رو عوض کن.بیچاره بابات که نه شب خواب داره نه سر ظهر.دیشبم اومد تو پذیرایی خوابید.به ما رحم کن
از دوستهای عزیز اگه تجربه ای دارین ممنون میشم منم در جریان بذارین.مرسی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی