ماه عبادت
پسرک شیرینم
آسمان باتمام توان خویش حرارت وجود خورشید را بر خود تحمل میکند
زمین با تمام سخاوتش سفره ای از جنس نور پهن کرده تا پذیرای این حرم گرم نفسهای خورشید باشد
پس چرا ما از این همه سخاوت طبیعت درس نگیریم؟
چرا نتوانیم برای شکر تمام داشته ها ونداشته های خود و به شکرانه تن سالم خویش 17ساعت گرسنگی وتشنگی را تحمل کنیم؟
این رمضان بر خلاف دو سال گذشته که به وجود حضور شما محروم بودیم از روزه، اما امسال باتمام وجود به استقبالش رفتیم،رمضانی که با وجود گرمای زیاد وفکر تحمل ساعتهای طولانی اندکی عزم آدمو سست میکنه، از راه رسید وبه یک سوم آن نیز رسیدیم واونقدرها هم سخت نبود یابهتر بگم که خیلی هم راحت بود وخدا پشتمون بود.
واما این روزهای رمضانی تو
وقتی بستنی میخوری وقتی قاچ هندونه دستت میدم میای جلوم وبهم تعارف میکنی ومنم میگم مامانی روزه ام تا شب وتو چقدر عاقلانه کنار میری واصرار نمیکنی.سفره ناهار کنارت میشینم تا تو ذهن کوچیکت سوال پیش نیاد که چرا مامانم نیست ومنو بابایی تنها ناهار میخوریم ،آخه بابایی کارش خیلی سخته ودایم تو آفتابه وبراش روزه خیلی سخت میشه.
گاهی وقتها لج میکنی ومنم با وجود صبر زیاد بعضی وقتها کم میارم نه که از روزه باشه نه شما قربونت برم واقعا اذیت میکنی وگاهی هیچ کس بغیر منو قبول نداری.دست به پرتت عالی شده وهر وقت برخلاف نظرت حرفی زده بشه هر چی دستت باشه به سمت آدم پرت میکنی.تمام خونه رو از آب بهره مند کردی ولیوان آب رو خیلی هوشمندانه سر وته میکنی وعین خیالتم نمیشه،قبلا اینکارو میکردی ولی یه مدت یادت رفته بود.جدیدا هم یاد گرفتی تا باخودت خلوت میکنی یا عمو پورنگ میبینی تموم انگشتهاتو میکنی دهنت و حرص داری که گاز بگیری.
پسرکم شیرینکم
باهمه این اوصاف شکر که هستی وبرکت خونه مایی