نیکان جونمنیکان جونم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره
قصه شیرین زندگی ماقصه شیرین زندگی ما، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

پسرم همه هستی ام

تابستون داغ

1393/4/8 1:21
نویسنده : مامان نیکان
123 بازدید
اشتراک گذاری
عزیزقشنگم تابستون باتموم گرمای خودش از راه رسید وما طبق معمول همیشه شاکی از گرمای زیاد.اما یه خوبی که این فصل گرم داره اینه که از شر لباسهای چند تیکه زمستونی،از ترس سرما خوردن شما بعد هر حموم خیالمون راحته وشمام به راحتی میتونین آب بازی کنین.ما5شنبه راهی خونه بابابزرگ حسینی شدیم چون دایی جون اینا از کرج اومده بودن.روز جمعه ای خیلی گرم بود وبه همین خاطر ما استخربادیتون رو پرآب کردیم وتوبه همراه آرادتوش شنا کردین.البته طبق معمول شما اول خوب بودی بعد کم کم غر زدن هات شروع شد.عکسهاشو میذارم که شمابعدن ببینی ولذت ببری از این همه شادی وسرخوشی کودکانه ات.بعدرفتن دایی جون اینا غروب من وشماوبابایی به همراه دخترخاله های من رفتیم به روستای تابستان نشین یه منطقه ییلاقی تو املش.خیلی باصفا بود وکلی عکس انداختیم.یه منطقه سرسبزبالای کوه باچشم انداری فوق العاده.برای دیدن عکسها لفطن برین به ادامه مطلب عزیزان


قصه سفر یک روزمون به سر رسید.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)