نیکان جونمنیکان جونم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره
قصه شیرین زندگی ماقصه شیرین زندگی ما، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

پسرم همه هستی ام

روز تلخ

1393/2/27 21:16
نویسنده : مامان نیکان
102 بازدید
اشتراک گذاری
نیکان جونی دیروز روز بدی رو پشت سر گذاشتیم ولی در نهایت ختم به خیر شد.ما2روز خونه بابابزرگ حسینی بودیم دایی رضا با بچه ها هم از کرج اومده بودن وقرار شد صبح بعدصبحانه به سمت کرج حرکت کنن.هنوز10دقیقه از رفتنشون نگذشته بود که دایی جون تماس گرفت که ما تصادف کردیم،وای اگه بدونی چه لحظه سختی بود،همه سراسیمه خودمون رسوندیم،وای همه فکرم پیش یچه ها امیرعلی وآرادبود که چی شدن؟چقدشلوغ بود که مارسیدیم.یعنی من سکته زدم،بابابزرگ وعزیز روکه نمیشدنگه داشت،وقتی بچه هارو سالم دیدیم انگار دنیارو به ما دادن آخه ماشلن حسابی داغون شده بود،دوتاجوون موتورسوار ترمز بریده بودن واز فرعی اومدن خوردن بهشون.بیچاره دایی رضا که ماشینشون صفر بود وهنوز چند ماهی از خریدش نگذشته بود.بازم خدا روشکر که با اون شدت هیچیشون نشد خدایا هزار بار شکر.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)