نیکان جونمنیکان جونم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره
قصه شیرین زندگی ماقصه شیرین زندگی ما، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره

پسرم همه هستی ام

روزهای سخت مادر

1393/3/4 0:32
نویسنده : مامان نیکان
112 بازدید
اشتراک گذاری
وای خدا این روزها چقد درگیرم پسرم.واسه جشن عروسیت اوضام چه جوریه پس؟اینقد استرس دارم واسه پس فردا.با بابا مهدی غروب رفتیم یه سری خریدهارو انجام دادیم.خاله زری هم خداروشکر خودشو رسوند وفردا میاد پیش ما،فردا کلی کار داریم.الان که شما خوابی بهترین فرصت دیدم که ژله هارو درست کنم تا خوب ببنده،تزییناتم یه سری انجام دادم وبقیه بماند واسه فردا.وای چقد کار دارمااااا..از خودت بگم که این روزها پسر خوبی شدی.خیلی برام طنازی میکنی.همش آویزونم میشی وخودت رو میندازی توبغلم،وای که چقدشیرینه اون لحظه.دایم دادمیزنی وبزرگترهامیگن این از علایم به حرف اومدنته،موقع خواب همش باید صورتمو نوازش کنی واگه کلافه باشی ختما باید چنگ بندازی مخصوصا به موهای پشت گردنم که چقد درد میگیره.واست آهنگ شمالی رعنا گلی میخونم وتوهم باتمام وجود میرقصی برام.قربونت بشم که اینقد شیرینی.خداجون بچه های همه رو سالم وسلامت نگه دار نیکان منم زیر سایه خودت حفظ کن.پسرم یک ساله شد خداجون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)