نیکان جونمنیکان جونم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره
قصه شیرین زندگی ماقصه شیرین زندگی ما، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره

پسرم همه هستی ام

جشن تولد یک سالگی

1393/3/7 1:9
نویسنده : مامان نیکان
103 بازدید
اشتراک گذاری
بالاخره 5 خردادفرا رسید وما یک سال از فرشته ای نگه داری کردیم که اسمش نیکانه،خودش مثه اسمش نیک وپسندیده است برای همه.مامانی دیروز خونمون خیلی شلوغ بود.همه مهمونها اومده بودن،همه بچه ها،فقط جای امیرعلی وآرادجونی ،زن عمو الهه وعموجون بین ما خالی بود.والبته زن دایی،دایی جون اول جشن بود ولی بعدش رفت چون مهمونی زنونه بود،دوستای کوچولوتم بودن،سپهر،امیرحسین کپل،ماهک، تداعی،مهرسای شیطون،آوین،سامین،درکل بچه زیاد بودین که هرلحظه یکیتون شروع میکردین به گریه.شماهم که قربونت برم اصلا حوصله شلوغی رو نداری ودایم الگریه هستی.مامانی چون دیروز سرم گرم مهمونا بودن عکسهای جالبی ازت نگرفتن که بذارمشون اینجا،خیلی ازاین بابت ناراحتماصلا عکس تکی خوشگل نداری.از وسایل پذیرایی وتزیینمونم عکس نداریمباورت میشه دیروز خیلی گیج بودم؟استرس داشتم.مهمونی خوب بود وکادوهای قشنگی براتون آوردن که دست همه دردنکنه.شرمنده کردن.راستی خاله جون زری وخاله جون معصوم خیلی زحمت کشیدن وعمه جونتم عکاس وفیلم برداربودگرچه عمه جونت تمام سعیشو کرد ولی جامون کوچیک بود وحجم مهمونا زیادوعکسها شلوغ وپلوغ ،پارسا جون ومهدی جونم این وسط گاهی یار بودن گاهی خرابکار.به خاطر جشن نبردمت واکسن یکسالگی بزنی حالا فردابایدبریم،خیلی نگرانم که اذیت نشی مامانی.گل پسرم اینم از توان مامانی وبابایی که سعی کردیم همه چی خوب باشه.امیدوارم ازماراضی باشی.ایشالله 120 سال عمرپرخیر وبرکت داشته باشی و وجودت پرا زخیر وسعادت برای خودت ودیگران باشه.بدون دعای من حافظ تک تک ثانیه های عمرته

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)