شوقی دیگر
چقدر شیرینه وقتی میبینم پسرم میره تو اتاقش ووقتی یواشکی میرم نگاهش میکنم میبینم میره تاوسط اتاق بعد دور میزنه وازاین حرکت به ظاهر بزرگش واسه خودش میخنده ومنم تودلم هزاربار قربون صدقه اش میرم.
با اینکه بچه خوش برخوردی تو شلوغی هانیستی ولی باز همه دوستت دارن وباغرغرها وگریه هات تحملت میکنن ودایم قربون صدقه ات میرن وتو هم باشیرین کاری هات دل همه رو آّب میکنی.
چشمک میزنی،موهات رو،دماغتو،گوشهاتو،پاهاتو خوب میشناسی،بابا رو خوب صدامیکنی،پارسا رو خیلی دوس داری،عاشق توپی،موهات همچنان فرفریه ودیگه اینکه شیطونی ولی عاقل.
عشق مامان،همه دنیای من شدی.خدارو هزاربارشکر که تو مال منی ومن نگهبان یه فرشته از فرشته های خودشم.
آنقدربه تومشغولم که از خود غافلم.
بی خویشتنم کردی ومن در عمق نگاهت غرق شده ام.
آسمانم باش تا چون پرنده ای رها در تو به پرواز درآیم و سبکبال به آشیانه دیدگانت پناهنده شوم.