نیکان جونمنیکان جونم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره
قصه شیرین زندگی ماقصه شیرین زندگی ما، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

پسرم همه هستی ام

دل نوشته

1393/3/31 15:15
نویسنده : مامان نیکان
89 بازدید
اشتراک گذاری
نمیدونم چه حسیه وقتی میخوام از تو بنویسم انگار همه کلمات از ذهنم پاک میشه وفقط کلمه عاشقتم برام میمونه.هرشب موقع خواب باخودم میگم غردا واسه پسرم اینو بنویسم از این بگم ،از اون بگم ولی تامیام بنویسم یادم میره ودوباره عاشقتم،عاشقتم وباز عاشقتم.....بالاخره نوبت واکسنت رسید وتو مثه یه شیرمرد رفتی وبا یه کوچولو گریه واکسنت رو نوش جان کردی،سازگارت باشه دلکم،گرچه خانومه گفت امکان داره یه هفته بعد اندکی تب کنی.این روزها خیلی گرمه وشما اصلا طاقت گرما نداری وبه همین خاطر عاشق آب بازی شدی.تصمیم گرفتم یه روز ببرمت دریا تا میتونی آب بازی کنی،راستی در عرض 22روز400 گرم اضافه کردی واین منو خیلی خوشحال کرد آخه الان دو ماه بود رو وزن8/800استوپ داشتی والان شدی9/300.خیلی نگرانت بودم ولی به تازگی شنیدم که بچه ها تو پاییزوزمستون خوب وزن نمیگیرن ولی توبهاروتابستون بهترمیشن البته اینو فوق تخصص غدد میگفت.هنوز به راه نیوفتادی ولی خوب تعادل داری،.نفس مامان روزگارم رو به کلی عوض کردی.تامیام یه کم از خستگی شکایت کنم باخودم میگم نه تو مادری،تا میام یه کم افسرده بشم میگم نه تو مادری،تامیام بگم بابا منم آدمم وکم آوردم باز میگم نه تو مادری باید محکم باشی.چقد خوبه که توهستی ومن مادرم.چقدر خوبه که میون جمع دنبال منی ومن ازاین بابت به خودم میبالم.چقد شیرینه که با اون دهن گشاد وخیست میچسبی به لپم وبوسم میکنی.چقدآرومه اون لحظه ای که دنبال صورتمی تا نوازشم کنی وبخوابی.من چقدر خوشبختم.اینم خواب پسرم معصومانه وبادهن باز 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)