نیکان جونمنیکان جونم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره
قصه شیرین زندگی ماقصه شیرین زندگی ما، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

پسرم همه هستی ام

بوی خوش پرتقال

1394/10/30 16:53
نویسنده : مامان نیکان
403 بازدید
اشتراک گذاری

پسرکم

اینو یادت باشه که هیچ جای دنیا پرتقالهایی به خوشمزگی پرتقالهای حیاط بابابزرگ حسینی نیست.

اینو گفتم چون تو عاشق پرتقالهای اونجایی.مخصوصا اگه چند پر کنی وبهشون گلپر بمالی ومخصوصا اگه خونی باشه.

میدونی چرا اینقد خوشمزه ان،به این خاطر که بابای من باغبونشونه.بابای مهربونم که هر روز بهشون عشق میده،هر روز زیر درختها میره و نازشون میکنه.باورت شاید نشه که از پرتقال چیده هم تشخیص میده که این واسه کدوم درخته.لذت میبره.اونقدر هم مهربون ودست ودلبازه که محاله کسی دست خالی از خونمون بیرون بره.

ما که از پاییز تا وسطهای بهار دیگه مرکبات خریدن نداریم واین میون شما بیشتر سود میبری.عاشق نارنگی هستی وبه راحتی پوست میگیری وهمین بهونه ای میشه که هر هفته سبد نارنگیت جدا باشه.

نیکانی من خیلی بابا ومامانمو دوست دارم.بینهایت مهربون ودلسوز بچه هاشونن.با اینکه اختلاف سنی من واونا تو زمان خودشون زیاد بوده ولی من هیچ وقت هیچ کمبودی رو حس نکردم.

عزیز که عاشق بچه هاشه به طرز خودخاهانه،یعنی آخرهفته منتظر منو وخاله معصوم اینا که بریم پیششون وخدا نکنه که نخواهیم بریم کلی ناراحت میشه.

از وقتی که خودم مادر شدم این حس وحالشو خیلی خوب درک میکنم وهمینطور بابا مهدی که قدرشونو خوب میدونه.

هفته گذشته که برمیگشتیم خونمون تو توی ماشین خوابت برده بود،یهو دلم برای تنهایی بابا ومامانم گرفت،به بابامهدیت گفتم یعنی یه روزی هم نیکان با زن وبچه اش میاد پیش ما وبرمیگرده خونش  وما تنها میمونیم.چقد بغضم گرفته بود که به زور قورتش دادم.

فکر نبودشون منو دیونه میکنه.خدا کنه حالا حالاها داغ هیچ پدر ومادری رو دل بچه اشون نمونه وبابا ومامان منم سلامت باشن.

پی نوشت:منظور از این متن این بود که یه روز پیشم نشستی ومن هی پوست گرفتم وقاچ کردم وگلپر مالیدم وتو هی خوردی.اینقد عاشق این لحظه شدم که یادآوریش یه حس قشنگی رو برام تداعی میکنه.دوستت دارم عشقولک لجباز من

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مامان فدیا
3 بهمن 94 9:25
امیدوارم سالهای سال سایشون بالا سرتون باشه و سلامت باشن واقعا داشتن پدر مادر بالاترین نعمت و حضورشون پر از برکت
مامان نیکان
پاسخ
عزیزم خدا برای شما رو هم حفظ کنه.با حرفت کاملا موافقم.برکتن
مامان امیر علی
3 بهمن 94 13:34
خدا حفظشون کنه ان شاالله لحظات خوب و شیرینی رو کنار هم داشته باشید اشک منو در آوردی
مامان نیکان
پاسخ
عزیزم....نبینم اشکتو.باور کن خودمم با بغض نوشتم.ممنون خدا برای شما رو هم حفظ کنه
مامان سارا
4 بهمن 94 19:12
انشاله خدا سايه شون رو ١٢٠ سال بالاي سرتون نگه داره و هميشه از اين پرتقالاي خوشمزه بهتون بده ما هم از اين به بعد پرتقال رو با گلپر ميخوريم هومممممممم
مامان نیکان
پاسخ
نوش جونتون.کاش پیش ما بودین براتون می آوردم.ممنون عزیزم
خاله بهنوش و مهران
7 بهمن 94 3:39
وای خدا...نووووووووش جونت گل پسر.من که گلپر دوس ندارم. درختای بابا جونت هم ابشالله سرسبز و پربرکت باشه،آمین...هزارماشالله روح سرسبزی دارن باباجون نیکان. خوشا به سعادتشون. پدر و مادر واقعا که روشنایی دل ما هستن، وجودشون یه دنیا دلگرمیه، خدایا همه شونو به خودت میسپریم راستی ما عاشق پرتقالهای یک اندازه و شیرین جواهرده هستیم، وای که دهنم آب افتاد...دلم به تاب تاب افتاد بخدا که شما زندگی میکنین اونجا با اون طبیعت و هوای ناب..اینجا من که هیچی نمیفهمم از زندگیم...حسابی حالشو ببرین
مامان نیکان
پاسخ
خدا پدر ومادر شما رو هم حفظ کنه.ممنون.واقعا من خودم عاشق شمال خودمونم.هیچ جا برامون زیبا به نظر نمیاد.