یه کار غلط
نمیدونم چه علاقه ای پیدا کردی برای لیوان آب.مخصوصا دو تا کنار هم،آب رو از این یکی بریزی تو اون یکی و درنهایت رو فرش.هرچی هم بهت هشدار میدم،قربون صدقه ات میرم،حرف میزنم،داد میزنم تو گوشت نمیره که نمیره.
تازگی دستمال کاغذی هم میشه یکی از لوازم آب بازی .حالا بیا دستمالهای خیس رو جمع کن.جالب اینجاست یه سینی گنده بهت دادم گفتم تو همین بازی کن ولی چی شد؟سینی خشک یه کناری،اب و لوازم همه رو فرش.
گاهی میگم خیلی عصبانی شدم.درست باهات تا نمیکنم ولی کارهات تا مرز جنون آدمو میکشه.
الانم که دارم مینویسم بیسکوییتو تو لیوان آب داری حل میکنی اونم کجا رو مبل.حالا بیا چیزی بگو،به تریج قبا بر میخوره یکساعت روضه داریم.
دیشبم که کل نمکدون رو خالی کردی رو کتلت شام.در چشم به هم زدنی.منو بابا مهدی خشکمون زد وکتلت شور رو با آب قورت دادیم.
فکر میکنم بزرگ شدی وخوب حرف میزنی باید درکت هم بیشتر شده باشه وهمین توقع منو ازت بالاتر برده.به خاطر همین در مقابل کارهای اشتباهت عصبی میشم.
این طرز فکر درست نیست ولی کارهاتم داره رنگ وبوی شیطنت میگیره.انگار از قصد این کار رو انجام میدی.
امیدوارم بتونم به خودم مسلط باشم.