نیکان جونمنیکان جونم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره
قصه شیرین زندگی ماقصه شیرین زندگی ما، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

پسرم همه هستی ام

یه کار غلط

1394/12/2 12:33
نویسنده : مامان نیکان
363 بازدید
اشتراک گذاری

نمیدونم چه علاقه ای پیدا کردی برای لیوان آب.مخصوصا دو تا کنار هم،آب رو از این یکی بریزی تو اون یکی و درنهایت رو فرش.هرچی هم بهت هشدار میدم،قربون صدقه ات میرم،حرف میزنم،داد میزنم تو گوشت نمیره که نمیره.

تازگی دستمال کاغذی هم میشه یکی از لوازم آب بازی .حالا بیا دستمالهای خیس رو جمع کن.جالب اینجاست یه سینی گنده بهت دادم گفتم تو همین بازی کن ولی چی شد؟سینی خشک یه کناری،اب و لوازم همه رو فرش.

گاهی میگم خیلی عصبانی شدم.درست باهات تا نمیکنم ولی کارهات تا مرز جنون آدمو میکشه.

الانم که دارم مینویسم بیسکوییتو تو لیوان آب داری حل میکنی اونم کجا رو مبل.حالا بیا چیزی بگو،به تریج قبا بر میخوره یکساعت روضه داریم.

دیشبم که کل نمکدون رو خالی کردی رو کتلت شام.در چشم به هم زدنی.منو بابا مهدی خشکمون زد وکتلت شور رو با آب قورت دادیم.

فکر میکنم بزرگ شدی وخوب حرف میزنی باید درکت هم بیشتر شده باشه وهمین توقع منو ازت بالاتر برده.به خاطر همین در مقابل کارهای اشتباهت عصبی میشم.

این طرز فکر درست نیست ولی کارهاتم داره رنگ وبوی شیطنت میگیره.انگار از قصد این کار رو انجام میدی.

امیدوارم بتونم به خودم مسلط باشم.

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

خاله بهنوش و مهران
5 اسفند 94 8:51
وای خدا این آب بازی که دورانیه واسه خودش، تنها کمکی که میتونم بهت بکنم گلم اینه که اصلا اهمیت نده بذار به حال خودش باشه، بهت قول میدم چندروز دیگه از سرش میوفته میگم چه معضلی شده این نمک و نمکدون...ما هم مشکل داریم از بس این فسقلیا ماشالله باهوشن آدم به اندازه یه بچه پنج ساله توقع داره ازشون، ولی نباید فراموش کنیم که این بازیا و شیطنتا اقتصای سنشونه و هیچ قصد و غرضی درش نیست، مگه اینکه به لجبازی بیوفتن کاملا درکت میکنم...کاملا پرحرفی کردم بلکه یه کم آروم بشی بیا بغلم که تازه اول راه شیطنتاشونه...آخه پسرا جیییییییگررررررن...جیییییییگررررر پپپپپپزززززززززز
مامان نیکان
پاسخ
الهم الصبر....آیه ساختم برای خودم.بعله.واقعا باید صبوربود.من خیلی راه میام تا جاییکه داد همه رو درآوردم بدون دیگه به کجا رسیده که معترض شدم عزیزم
دلسارا
5 اسفند 94 16:24
بعدا این پستت رو میخونی و کلی بهش می خندی . شاید هم برای عروست بخونی و دوتایی واسه نیکان دست بگیرین . خدا رو چه دیدی ... انقدر زود این روزها تموم میشه و جای خالی این شیطنت ها میمونه تو خونه که باورمون نمیشه . مهمترین کار همین ثبت شیطنت هاست که براشون بمونه . که برامون بمونه .باورت نمیشه ساراجون این یک هفته فقط به آب گیره.امروزدوتا از کنترلهای مارو از کار انداخت.باز که شد دیدیم توش آبه.زیاد سخت نمیگیرم.واقعادلم تنگ میشه
مامان سحر
9 اسفند 94 19:41
سلام مامان نیکان جون منم این روزا دیگه حال و حوصله ندارم ازبس از کارا و خرابکاریها و لج بازیهای علی احسان خستم که نگو اگه بهشون یه اخمم کنیم که بقول شما یک ساعت روضه داریم 😟😟😟😟😟😟 خدا بهمون صبر بده
مامان فدیا
29 فروردین 95 12:36
اااااا پس این مشکل همه گیر چون ادرینم همین کار و میکنه و یا اخر ابی که خورده رو میریزه زمین یا میگه سر سفره اب و بریزم تو لیوان وبعدش تو پارچ و جالب اینه که اگه منم حواسم نباشه که داره اب و میریزه اول منو صدا میکنه بعدش اب خالی میکنه رو فرش و منو نگاه میکنه
مامان نیکان
پاسخ
امان از این فوضول بازی ها وهوششون که آدم کم میاره از دستشون