نیکان جونمنیکان جونم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره
قصه شیرین زندگی ماقصه شیرین زندگی ما، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

پسرم همه هستی ام

مادرانه

 و آنگاه که خداوند فرشته زیبایی را دربطن وجودم نهاد   و وجودم سرشار از عطر مادرانه شد،برخودبالیدم وزمین رااز وجودمادرانه ام سرشار از فخر مغرورانه نمودم وباگامهای همچون ابر برآسمان زندگی راندم.همه اینها به خاطر وجودگرم تو،نازنین فرزندم بود،آنجابود که فهمیدم مادریعنی چه ومادرم یعنی که.........         مادرم دوستت دارم وبرای سلامتیت هرثانیه دعامیکنم.کاش تا ابد کنارم بمانی.                                                                               ...
1 ارديبهشت 1393

مادرانه

 و آنگاه که خداوند فرشته زیبایی را دربطن وجودم نهاد   و وجودم سرشار از عطر مادرانه شد،برخودبالیدم وزمین رااز وجودمادرانه ام سرشار از فخر مغرورانه نمودم وباگامهای همچون ابر برآسمان زندگی راندم.همه اینها به خاطر وجودگرم تو،نازنین فرزندم بود،آنجابود که فهمیدم مادریعنی چه ومادرم یعنی که.........         مادرم دوستت دارم وبرای سلامتیت هرثانیه دعامیکنم.کاش تا ابد کنارم بمانی.                                                                               ...
1 ارديبهشت 1393

پسرک شیطون

پسرقشنگم الان که این مطلبو مینویسم شماتازه خوابتون برده وعین یه فرشته معصوم وکوچولوخابیدی.بابامهدی هم از فرط خستگی به زورشام میخوره وپناه میاره به تختخواب.آخه این روزا سرش خیلی شلوغه،عزیز دلم این روزا خیلی پسرعاقلی شدی.شیطون درحدالمپیک.لحظه ای نمیشینی وفقط دنبال یه تکیه گاهی که سرپابمونی.تموم میزعسلی،میزتلویزیون پرشده ازجای انگشتای کوچولوت.این روزهاهرچیزی رو که بخای بایه لحن شیرینی میگی بده بده،اونم پشت سرهم.عاشق بیرون رفتنی ولی ازلباس پوشیدن خوشت نمیاد.امروزباخاله معصوم وپارساجونی رفتیم خیابون،یه کلاه بهاری واست خریدم اینقدبهت میاد.مبارکت باشه گلم.ازاونجاییکه مامانی تازه واست وبلاگ درست کردم بلدنیستم برات عکساتو بذارم.خاله معصوم،مامان مهرسان...
1 ارديبهشت 1393

اولین عیدی نیکان جونی

خدایا شکرت که امسال پسرقشنگم سالم وسلامت توبغلم بود.سلام مامان،عزیزم عیدقشنگت مبارک.هزارسال به این سالها.چقدقشنگ بود که امسال شما بهار زندگیمون شدی وسر سفره بهاریمون نشستی.امسال خونه بابابزرگ حسینی بودیم.دایی رضا،امیرعلی،آرادی،زن دایی،خاله معصوم،عزیزوبابابزرگ وبابامهدی دورهفت سین نشستیم ودعاخوندیم وعکس انداختیم.راستی یادم اومد پارساجون وعموبهمنم بودن.خاله زری اینا روز اول عیداومدن،5عیدهم که عروسی عمومصطفی بود وشماهم همونطورکه انتظار میرفت عروسی را برمن کوفته کردین.فقط توبغل من آروم بودی وجالب اونجابود که توخواب هم ازم جدانمیشدی،عروسی خوبی بود.خوشبخت بشن ایشالله.کار بابا مهدی شروع شده ودیگه زیادوقت واسه ما نداره تاپایان خرداد،بگذریم عزیزم ایشا...
15 فروردين 1393

قشنگ ترین قشنگ زندگی

پسمل قشنگم سلام.گل گلی من سلام.شیرین زندگی منوباباسلام،شیطون بلا الان که این پست رومیذارم شماتواتاق خواب مانشستی و داری باسیم آباژور بازی میکنی.عاشق سیمی.هرگوشه سیمی ببینی به هرزحمتی شده خودتوبهش میرسونی،دیشب خیلی غر زدی.لحظه ای ساکت نمیشدی.مثه همیشه شام ماراکوفته کردی ونفهمیدیم چی خوردیم.راستی مامان جونی ازدیروزقشنگ وسیله هارومیگیری وبلندمیشی.وقتی میخای ذوقتو نشون بدی سر سری میکنی ودوتا پاهاتومیدی بالا،دستاتوبازمیکنی والبته بعداین حرکتت اکثرا کله پامیشی ومیزنی زیر گریه.فدات بشم که اینقدلوسی.خیلی به من وابسته ای،ثانیه ای ازم جدانمیشی.این منومیترسونه،با پدرت ارتباط خوبی نداری،البته باباجون به دلیل خستگی کاری زیادباهات سرو کله نمیزنه.دوتامرواری...
25 اسفند 1392

وروجک شیرین مامان

همه دنیای من،آنقدر از حظئرت درکنارمن سرشار احساس خوشایند مادرانه ام که درهیچ کلامی نمیگنجد.ای خوب شیرینم،ای تمام زندگیم شایدپرستیدن واژه مناسبی برای وجودپاکت نباشد.من عاشقانه دوستت دارم.میپرستم وروزی هزاران هزاربار بخاطروجودپرخیر وبرکتت ازخدای خودسپاسگزارم.باشدکه همیشه سربلند وسلامت باشی،بدان که دعای خیرم ضامن تک تک ثانیه های عمرتوست.میبوسمت.
17 اسفند 1392

شاهزاده زیبای من باموهای آلمانی

عزیز دلم اولین آرایشگاهشو رفت.درست اولین روز10ماهگی.وای چقدگریه کردی مامانی.وسطاش پشیمون شدم،باباجونی پیش بندبست نشت رو صندلی وشمام نشستی توبغلش،اونوقت آقاهه موزر برداشت وافتادبه جون موهای نرم نیکانی.بمیرم چقدگریه کردی.امروزدقیقانه ماه وپنج روزته.یه پسربانمک تودل برو شدی.جوری که وقتی خیابون میریم نظرهمه روجلب میکنی مخصوصا همه اول میگن چه دخترقشنگی.چه لبهای کوچولویی.منم میگم ههههه من گل پسمل دارم.اونام خیط میشن ههههههه.الان چندروزه میریم خریدعیدی وعروسی.آخه عمومصطفی عروسی داره،واسه شمام رفتیم خرید،پیرهن مردونه سفید،شلوارمشکی،پاپیون ،کفش چرم،وای تصورش تودلم قندآب میشه.بابایی هم رفته کت وشلوارخریده.مامانیم یه پیرهن بلندخریدم.داریم حسابی آماده م...
11 اسفند 1392

ده ماهگیت مبارک

سلام فرشته کوچولوی من.ده ماهگیت مبارک عزیزدلم.الهی هزارساله شی قشنگم.دنیای زیبای منوبابایی،عاشقانه میپرستیمت.پسرکم همیشه روزی که وارد ماه بعدت میشی یه حرکت جدیدیادمیگیری.امروزم شروع کردی به دست دستی،الان یه هفته است که منو صدامیکنی،شکرخدامثه اکثربچه هاکه اولین کلمه باباست شما مامان گفتی.عاشقتم.البته قبل اینا هروقت چیزی تو دهنت میذاشتی میگفتی نعم نعم،خوبه عربیم بلدی .الان دو هفته است خونه بابا محمدت نرفتیم کلی ازدستمون شاکیه.ایشالله تافردا.دوستت داریم ما نیکان مامان.بابامهدی هم میره سرکار،خدافظ بابایی. ...
5 اسفند 1392

شیطون بلا

سلام جوجوقشنگم.مامانی فردابه سلامتی نه ماهت تموم میشه وشماواردماه دهم میشی.گل قشنگم اینقدبانمک شدی که من وباباتو هرروزبیشترازروزقبل عاشقت میکنی.هرآهنگی پخش شه فرقی نمیکنه که حالا چی باشه شروع به رقصیدن میکنی.ازتبلیغهای تلویزیون به خصوص پفک لوسی وبرنج آوازه بینهایت لذت میبری.خیلی پسرماهی شدی.پسملم عاشقتم.منوبابامهدی به خاطروجودگرمت روزی هزاربارشکرمیکنیم.سالم باش وپاینده
4 اسفند 1392